چه حـرف
بی ربـطیست
کـــه مــرد
گریـــه نمــی کند !
گاهـــی آنقدر بغــــض داری ...
کـــه فقـــط
بایــد مـــرد بــاشـی
تـا بتوانی گریـــه کنـــی
.
فقط از چشم خودت چشم مرا دور نکن
حرمت چشم تو چیزیست که دریا دارد
اشک من دیدی و شاید به خودت می گویی
دیدن گریه یک مرد تماشا دارد ...
مرداست دیگر...
گاهی تند میشودگاهی عاشقانه میگوید...
مرداست دیگر...
غرورش آسمانو دلش دریاست...
تو چه میدانی از بغض گلو گیرکرده ی یک مرد...
تو چه میدانی که چشمانت دنیای اوشده...
تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش میداند
و بالشش...
مرد را فقط یک مرد میفهمد...
بی ربـطیست
کـــه مــرد
گریـــه نمــی کند !
گاهـــی آنقدر بغــــض داری ...
کـــه فقـــط
بایــد مـــرد بــاشـی
تـا بتوانی گریـــه کنـــی
.
فقط از چشم خودت چشم مرا دور نکن
حرمت چشم تو چیزیست که دریا دارد
اشک من دیدی و شاید به خودت می گویی
دیدن گریه یک مرد تماشا دارد ...
مرداست دیگر...
گاهی تند میشودگاهی عاشقانه میگوید...
مرداست دیگر...
غرورش آسمانو دلش دریاست...
تو چه میدانی از بغض گلو گیرکرده ی یک مرد...
تو چه میدانی که چشمانت دنیای اوشده...
تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش میداند
و بالشش...
مرد را فقط یک مرد میفهمد...
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : پنج شنبه 30 / 8 / 1392
| 12:4 AM | نویسنده : sahar |